•*.I♥U نباشی دیوونه می شم ....•*.I♥U

(¯`¤._ عاشقانه های مریم _.¤´¯)

•*.I♥U نباشی دیوونه می شم ....•*.I♥U

(¯`¤._ عاشقانه های مریم _.¤´¯)

آفتاب بمان...

 

بنویس  

خاطرات آینده را
و مقدر کن احتمال دیدارمان را
در قیامتی نزدیک
طوری که هیچ یادم نیامده باشد
طوری که هیچ یادت نیامده باشد بنویس

نام کوچکم را بزرگ
درست کنار نام خودت
و در خاطرات آینده 

مصور کن
آفتاب بمانی 

 

تو به من خیره شدی تو که با نگاهت در شعر من سوختی از طپش تنهایی سکوتم بر تو خیره شدم آن زمان که تو را از بر خواندم در ذهنت تیره شدم به شکل خاکستری شعرهایم در نگاهت پاک شدم در نفسهایت حذف شدم من که در هر ثانیه با تو ثبت شدم اکنون در بادم مثل شعله ای در باد بی یادم من تو را از بر خواندم من که در شعرم تو را همدرد خواندم در نگاهت ردپایی از نفرت درک کردم در گرمای تنت لذت هوس را لمس کردم در حضور دردم حضورت را حس نکردم همین لحظه بود که تو را از شعرم حذف کردم لحظه ای رسیده است از نوع حسرت ها فرصتی ازفاصله ها زمانی به شکل خاطره ها به دیروز خیره می شوی تکرارش می کنی این تکرار ترس از فرداهاست ترس از خاطره هاست دیروز را از بر کن فردا را پر پر کن که فردایی نخواهیم دید که فرداها همه بی بنیادند .....
نظرات 1 + ارسال نظر

سلام
سپید زیباییی بود
من دیر اه دیر میام کافی نت .....
اما شما به من زیاد سر بزن
(تا میتونی کتاب بخون)
خدا نگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد